دورة صَفّاريان : يعقوب ليث صفّاري, سرسلسلة صفّاريان بود. تا زمان زمامداري او, حدود دو و نيم قرن دستپروردگان خليفگان اموي و عباسي بر ايران چيره بودند. يعقوب براي نخستين بار حكومتي
مستقل و ايراني برپاكرد و بر آن شد كه دست گماشتگان خليفگان را از ايران كوتاه كند و حتي براي برچيدن بساط خليفة عباسي به بغداد نيز يورش برد, اما كاري از پيش نبرد و با شكستي كمرشكن روبه رو شد و آسيبهاي ويرانگر اين شكست, او را از پاي افكند. زادگاه يعقوب سيستان بود. سيستان كه در آن زمان سرزميني بود پر آب و آبادان, پيشينهٌ بسيار كهني داشت. خاطره جهانپهلوان رستم و ديگر پهلوانان ايران كهن در يادها و افسانههاي مردم آن سامان زنده بود. ليث، پدر يعقوب، رويگر (صَفّار) بود. يعقوب و برادرانش هم مدتي رويگري ميكردند. سپس، يعقوب به عَيّاري روي آورد و به ياري آنان، سلسلهٌ صفّاري را تاٌسيس كرد. عيّاران مردماني بودند عامي, اما دلاور و جنگجوي كه «اساس كارشان را بر آداب جوانمردي ميگذاشتند. بسا از راه راهزني و دزدي اِمرارِ معاش ميكردند. اينها نسبت به روٌساي خود كه آنها را ”سرهنگ“ يا ”سرعيّاران“ ميخواندند، حالت تسليم و اِنقِياد (فرمانبري، فروتني) داشتند. جاننثار و فرمانبر بودند. جامه و رسوم و آداب خاص داشتند. باوجود اشتغال به راهزني و غارت، غالباً حقِ دوستي و نمكخوارگي را رعايت ميكردند و حامي مظلومان بودند... چالاكي، شبروي، جراٌت، مهارت در فرار از مَهلِكه، در حكايات عيّاران بسيار آمده است».