ترانۀ به یادماندنی و خاطره انگیز «بوی جوی مولیان» با صدای جاودانۀ بزرگ بانوی هنر آواز ایران، مرضیه، با همنوایی استاد بنان و با آهنگسازی استاد روح الله خالقی، شعر معروف «بوی جوی مولیان»
رودکی سمرقندی را، در سراسر ایران زمین طنین اندازکرد: «بوي جوي موليان آيد همي/ ياد يار مهربان آيد همي ريگ آموي و درشتيهاي او/ زير پايم پرنيان آيد همي آب جيحون از نشاط روي او/ خِنگ (=اسب) ما را تا ميان آيد همي اي بخارا شادباش و ديرزي/ مير زي تو (=به سوی تو) شادمان آيدهمي مير ماه است و بخارا آسمان/ ماه سوي آسمان آيد همي مير سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوي بوستان آيد همي»/ سُرايندۀ قصيدۀ كوتاه «بوی جوی مولیان»، که چند بیت آن از نظرتان گذشت, رودكي سمرقندي, نخستين شاعر پارسي گوي برجستۀ ايران زمين است. رودكي در زمان اميرنصر ساماني زندگي مي كرد و «استاد شاعران» دربار او بود. سال درگذشت رودكي 329هجري, يعني حدود هزار و صد سال و اندی پيش از اين, است. اميرنصر ساماني از سال 301 تا 331 هجري در خراسان و سرزمينهاي پيرامون آن فرمانرواي داشت. در زمان او زبان پارسي دَري, كه نخستين دهه هاي زندگيش را آغاز كرده بود, از منزلتي بلند برخوردار شد و فرهنگ و آداب و سنّتهاي ايراني رونقي به سزا يافت. وزير دانشمند او, ابوالفضل بلعمي, مشوّق نويسندگان و پارسي گويان بود و به ياري او, كليله و دمنه از عربي به فارسي ترجمه شد و هم به تشويق او, رودكي کلیله را به نظم درآورد. تا زمان سامانيان ـ كه از سال 261هجري قمري (874ميلادي) تا 389هجري (999م) بر خراسان و ماوراءالنهر و بخشي از ايران مركزي آن روزگار، حكومت كردند ـ زبانِ كتابت و نويسندگي، عربي بود و حكّام دست نشاندۀ خلفاي اموي و عباسي اين زبان را ترويج مي كردند. از زمان سامانيان خراسان مَهد شكوفايي، زبان پارسي دَري شد و شاعران پارسي گوي نامداري چون رودكي, شهيد بلخي, دقيقي توسي و فردوسي در اين دوره مي زيستند. در اثر سهل گيري و گشاده نظري، برخي از اميران معروف ساماني, مانند اميرنصر, دانشمندان ايراني, با هر انديشه و اعتقادی, فارغ از گزند قشريگريهاي پيشين, در كنار هم به آسودگي روزگار مي
گذراندند و به تحقيق و تفحّص و تعليم و تعلّم مي پرداختند؛ دانشمنداني مانند ابوعلي سينا (شيعه), ابوريحان بيروني (پيرو اهل تسنّن), ابوسَهل مسيحي (عيسوي), ابوالخير خمّار (يهودي) و علي بن عباس مجوسي (زرتشتي). بخارا, مركز فرمانروايي سامانيان, مهمترين مركز ادبي ايران آن روزگار بود. در همين شهر و در همين دوره، شعر فارسي دوران كودكي خود را از سر گذراند و به بلوغ خود دست يافت و از اقبال و گسترشي بي سابقه برخوردار شد. از تأثيري كه قصيدۀ رودكي در امير نصر ساماني به جاگذاشت و او را آن چنان آسيمه سر و بي قراركرد, مي توان به گوشه يي از تأثير شعر فارسي در مردم آن روزگار پي برد. نظامي عَروضي در كتاب «چهار مقاله» ـ كه در حدود 550هجري نوشته شده ـ سرگذشت اين شعر را بيان كرده است. به نوشتۀ او, اميرنصر ساماني با سپاه خود از بخارا روانۀ هرات شد. گردشگاهها, باغهاي پرميوه, طبيعت سرسبز و هميشه خرّم بادغيس هرات او را در آن سامان ماندني كرد.
اميرنصر چهار سال در هرات و تفرّجگاه زيباي بادغيس ماند. اميران و سركردگان سپاه او به تنگ آمدند, امّا كسي را ياراي آن نبود كه امير را از اين دلتنگي آگاه كند. دوري از يار و ديار, همۀ پيرامونيان اميرنصر را بي قرار و بي تاب كرده بود. سرانجام دست به دامن رودكي آويختند و از او، كه در دل امير از احترامي عميق برخوردار بود, ياري خواستند. رودكي پذيرفت و «قصيده يي بگفت و به وقتي كه امير صَبوح كرده بود (=شراب صبحگاهي نوشيده بود), درآمد (=واردشد) و به جاي خويش بنشست و چون مطربان فروداشتند (=از نوازندگي دست كشيدند), او چنگ برگرفت و در پردۀ عشّاق اين قصيده آغازكرد: «بوي جوي موليان آيد همي/ ياد يار مهربان آيد همي" چون قصيده با آواي خوش و نواي دل انگيز، چنگ رودكي به پايان آمد, اميرنصر آن چنان دگرگون شد كه «از تخت فرودآمد و بي موزه (=بدون چكمه) پاي در ركاب ِ خِنگ ِ نوبتي (=اسب كشيك) آورد و روي به بخارا نهاد, چنان كه رانَين (=شلوار) و موزه تا دو فرسنگ در پي امير بردند و آن جا در پاي كرد و عنان تا بخارا هيچ بازنگرفت» (=توقف نكرد).